امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

سلام طاهاجون عزيز دلم امروز يكشنبه (93/06/30) دقيقا دو و نيم ماهه كه متولد شدي و به جمع ماپيوستي و روز به روز دوست داشتني تر و بانمك تر ميشي. با خودت حرف ميزني و قغ قغ ميكني و ميخندي و همه دهنتو باز مي كني جيگر ماماني. بايد بگم بيشتر از همه كس ماماني خوب ميشناسي و بهش ميخندي الهي فداي اون خنده هاي قشنگ و نازت بشم كوچولوي ماماني.البته بابايي هم خوب ميشناسي و باهاش بازي مي كني.با كمك ماماني ميشيني و مي ايستي و قدماي كوچولو برميداري فداي قدماي نازت برم كه زود خسته ميشي تازه  ماماني به شكم روي توپ باشگاه ميذاره و شما سرتو بلند مي كني و اين ور و اون ورو نگاه مي كني جيگركي. از ماه دوم ماماني هر روز اين كارارو باهات انجام ميده تا بتوني زودت...
30 شهريور 1393

بدون عنوان

سلام عزيزدل ماماني ببخش دوباره يه كم ديرشد آخه يه هفته بود تلمون كلا از مخابرات بخاطر كارهاي فني قطع شده بود نمي تونستم بيام وبلاگ.شنبه گذشته(93/06/22)با بابايي برديمت بهداشت تا واكسنتو بزنن قربونت برم كه چقدر گريه كردي و جيغ و فرياد ميكشيدي و اذيت مي شدي تا سه ساعت حالت خوب بود اما بعد سه ساعت كه ساعت يك ظهر ميشد اثر واكسن شروع شد و بابايي خونه نبود و شما اونقدردادوفرياد و گريه كردي كه ماماني نمي تونست آرومت كنه و خيلي نگرانت بود تا اينكه حوله با يخ گذاشتم روي پاهات يه كم آروم شدي و استامينيوفن هم هر چهار ساعت بهت ميدادم تا تب نكني اونروز خيلي اذيت شدي اما روز بعد يه كم خوب شدي و الان هم ماشاالله خيلي بهتري.قربون جيگرم برم كه دو ماه ديگه...
27 شهريور 1393

بدون عنوان

سلام عشق ماماني  امروز دو ماه و دو روزت هست.ناز بالام اين روزا خيلي شيطون بلا شديا... روز به روز دوست داشتني تر ميشي و بانمكتر و خوردني تر و تازگي ها داري حرف هم ميزني و ميخندي و سرت هم درست نگه ميداري و اين ورو اون ور مي كني از روز جشنت هنوز تزيين هاي بادكنك و ...مونده و شما هرروز بهشون نگاه مي كني و حرف ميزني...يك دو هفته ميشه كه شبها بعضي وقت ها خوب مي خوابي منظورم اينه كه يه روز ساعت هفت يه روز نه و يه روز يازده دوازده ميخوابي و طبق معمول هميشه سه بيدارميشي و شير ميخواي.وقتي هفت ميخوابي يعني شب يازده پاميشي و شير ميخوري و دوباره مي خوابي البته روزها نميخوابي و به همين خاطر شبها زود ميخوابي.خدا روشكر كه خوابت يه كم خوبتر شده اما ه...
17 شهريور 1393

بدون عنوان

سلام گل پسرم امروز يكشنبه (93/06/16) رفتي تو ماه سوم...صبح منو بابايي برديمت بهداشت تا واكسنت رو بزنن اما گفتن بايد دو ماه كامل از تزريق واكسن(ب ث ژ )بگذره كه شما پنج روز بعد تولد زدين (93/04/23 دوشنبه).به همين خاطر برگشتيم خونه البته  خانم دكتر كوثري وزن و قد و دور سرت را اندازه گرفت كه به ترتيب 6/400- 60سانتو 39 سانت دور سرت شده بود.قربون بالام جان برم كه رشدش داره خيلي خوب پيش ميره البته ايشاله از اين بهتر هم ميشه اگه جيگلي خوب شير بخوره.. من و بابايي خيلي عاشقتيم عزيز دلم و روز به روز بهت وابسته ميشيم ... بوس بوس نفس ماماني ...
16 شهريور 1393

بدون عنوان

سلام طاهاگلي امروز پنجشنبه (93/06/13) پنجاه و هشت روزه كه از آسمون به زمين اومدي و به جمع ماپيوستي و داري با ما زندگي مي كني. روز يه روز داري بزرگ ميشي و نازتر و خوشكلتر.همه ميگن شبيه ماماني هستي حالا نميدونم بزرگ شدي باز شبيه ماماني ميشي يانه..شنبه (93/06/08)پنجاه و سه روزت بود كه با بابايي برديمت دكتر معصومي چون گاه گاهي به خودت ميپيچي و قرمز ميشي و اذيت ميشي و دست و پا ميزني و ماماني نگرانت ميشه.دكتر گفت اگه گريه نكنه اشكالي نداره و گرايپ ميكسچربرات ننوشت گفت طبيعيه بذارين دست و پا بزنه دادوفرياد كه نميكنه اما من گفتم نميتوني اونطوري شير بخوري و شربت داي كوليك برات نوشت.قربون جيگرم برم كه شش كيلو شده و دكتر ميگه بايد خوب شير بخوري تا ا...
13 شهريور 1393

بدون عنوان

سلام طاها جونم عزيز دل ماماني امروز چهارشنبه (93/06/059)درست پنجاه روزه كه خدا تو رو به ما هديه داده.ببخش از اينكه دير اومدم آخه يكشنيه (93/06/02) جشن سيسمونيت بود به همين خاطر سرم شلوغ بود و گرم خريد خرت و پرت و....بايد بگم خيلي برامون خوش گذشت تقريبا مهمونايي كه دعوت كرده بوديم اومده بودن جز چند نفر...دوتا خاله زهرات يعني دوست ماماني و آبجي ماماني خيلي زحمت كشيدن مخصوصا دوست ماماني خاله زهرا كه از روز پنجشنبه تو خريد وسايل تزيين و گيفت ها و سفارش كيك و ...خيلي به ماماني كمك كرد دستش درد نكنه خيلي زحمت كشيد ايشاله عروسيش بتونيم جبران كنيم ماماني.خاله خودت هم با هادي پسر خاله هم خيلي زحمت كشيدن و كمك كردن تو تزيين و تميز كردن خونه..پسر خا...
5 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد